نتایج جستجوی عبارت «سید رسول معصومی آقای فردایی آقای رفسنجانی آقای خامنه ای مفقودالاثر سرپوش نقی زاده خاموشی غلامرضا نگهداری سعید کاوه علی طاهری شاب الدینی مرتضی جاویدی اصغر ماهوتی خاطراتی از رزمندگان شرکت کننده در پدافند طلائیه و حالات شهید سرافراز و همچنین حالات معنوی شهید حاج مهرداد جلالی پل طلائیه بمباران جفیر گردان کمیل عملیات خیبر» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید موسی علیپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید موسی علیپور »
با طلوع خورشید نهضت اسلامی در سال 1342، آفتاب زندگی موسی نیز در روستای شکرویه، نورافشانی نمود. بذر شادمانی و شکوفه‌های لبخند را با خود به همراه آورد و محیط خانه را پر از طراوت کرد. پدر، نام موسی را به امید اینکه فرزندش روزی همچو موسی(ع) عصای مبارزه به دست گیرد و علیه ستمگران بتازد، برای فرزندنش انتخاب کرد. مادر، موسی را که تنها فرزند و امید زندگی‌اش بود به زیر پروبال گرفت و با عطوفت و...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غریبعلی پرتو
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۶/۱/۴ همراه با رسیدن بهار، در روستای وزیره از توابع بخش پشتکوه شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای مذهبی و متدین، گل وجود کودکی نورس شکوفا شد. او را «غریبعلی» نامیدند و برای آموختن دانش راهی دبستان امام خمینی (کورش) شد و با موفقیت دوره ابتدایی را گذراند. سپس به دلیل بعضی مشکلات ترک تحصیل کرد و در روستا به کار کشاورزی و دام‌پروری پرداخت. بعد از انقلاب اسلامی با تشکیل پایگاه‌های بسیج، در روستا به‌عنوان عضو فعال پایگاه مقاومت...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید فیروز قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید فیروز قره چاهی »
اولین قطرات خونش که در قله‌های سر به فلک کشیده به زمین ریخت، هزاران لاله روئید و بلبلان بر آن نوحه‌خوان شدند. فیروز دهم آبانماه سال 1345 در قریه سرداب از توابع بخش پشتکوه نی‌ریز در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. دوره دبستان را در روستای سرداب طی نمود و دوره تحصیلات راهنمائی را در مدرسه مسعود بزرگی نی‌ریز به اتمام رساند. آنگاه ترک تحصیل کرد. او که از کودکی با رنج‌ها و دردهای آدمی...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامحسین ایزدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامحسين ايزدي »
رمز رهایی را در گسستن از خود و پیوستن به دوست می‌دانست، او که سرمست از باده عشق پر پرواز گشوده و چشم به دوردست‌ها دوخته بود. غلامحسین، در تاریخ ۱۳۴۱/۴/۲۳ میان خانواده‌ای مذهبی و متعهد به اسلام و انقلاب اسلامی، در روستای لای گردو از توابع داراب متولد شد. کودکی بود ساکت و مهربان. قلبی مالامال از مهر و عطوفت داشت. دوساله بود که دست‌های سرد و بی‌جان پدر را لمس کرد و سردی آن‌ها را در...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید حسین مهربان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید حسین مهربان »
در سحرگاه 1366/1/5 همزمان با روز عید قربان،‌ روزی که حضرت ابراهیم(ع) شاد و خرسند از عنایت الهی در رسیدن قربانی به جای اسماعیل(ع) بود،ـ حسین، خانه کوچک و باصفای خانواده‌ای ساده و زحمتکش را پر از شادی کرد. شش ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران تحصیلی خود را تا کلاس پنجم در مدرسه اهلی نی‌ریزی گذراند و پس از آن ترک تحصیل کرد و به کار آزاد پرداخت. ـ‌ آخرین حرفه او نقاشی ساختمان بودـ در...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید یوسف سلمانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
انسان به عرصه دنیا که آمد در بوته آزمایش قرار گرفت تا ماهیت وجود خود را به منصه ظهور بگذارد. آمد تا نمایشی از اوج عزت را در مقابل حضیض ذلت نشان دهد. در این نمایش شهیدان در یک‌سو و ددمنشان فریب‌خورده در سوی دیگر نقش خود را ایفا نمودند. یوسف، از قبیله‌ای بود که عزت انسانی را در اوج خود طلبید و بدان دست‌یافت. او که شهریورماه سال ۱۳۴۷ در روستای شکرویه داراب چشم به جهان گشوده...
تصرف گودال بطور غصبی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران جفیر فرمانده گردان اعلام کرد هر نفر گودالی حفر کند تا چنانچه هواپیماهای دشمن مجددا" حمله کردند جان پناهی داشته باشیم. همه برادران این کار را کردند به جز یکی از آنها بنام هوشنگ مسرور. عصر همان روز هواپیماهای عراقی مجددا" در آسمان مشاهده شدند و هر کس رفت داخل گودالی که حفر کرده بود پناه گرفت. آقای هوشنگ مسرور رفت داخل گودالی که آقای قاسم زالپور حفر کرده بود و در این میان آقای...
زندگینامه آزاده عبدالرحیم ایچ نشین
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
عبدالرحیم ایج‌نشین در سال 1344 در خانواده‌ای کشاورز، متدین و مذهبی در شهرستان استهبان روستای درب امام زاده‌ایج به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان خواجه نصیر واقع در زادگاهش به پایان رسانید و به همراهی پدر و برادران خود به شغل شریف کشاورزی مشغول گردید. در سال 1365 جهت انجام خدمت مقدس سربازی به مناطق جنگی اعزام و ‌‌به نبرد با دشمن بعثی پراخت. در تاریخ 15/11/1365 در منطقه سومار با اصابت ترکش به ناحیه...
صفای خط پدافندی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانی که گردان در سال 1365 در خط پدافندی فاو،1 در حاشیه دریاچه نمک مستقر بود. آقای حاج منصور معانی پدر محترم شهید علی معانی هم در آنجا حضور داشت. در این خط آتش دشمن بسیار شدید بود و بچه‌ها در این بحبوحه گویی کاسه سر را به خدا سپرده و حال و هوای معنوی خوبی داشتند. آقای معانی با دیدن این صحنه‌ها می‌گویند: خط پدافندی هم عجب صفایی دارد. آقای حسن موسی‌پور2 بلافاصله در جواب ایشان می‌گوید:...
قلپ قلپ قمقمه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن می‌رسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و می‌پرسد: جواد قمقمه‌ات آب دارد؟ جواد در پاسخ می‌گوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او می‌پرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب می‌دهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه می‌شود و موقعی که...